طبل تو خالی...
چند روز قبل ، یه آقای بادی بیلدینگ ، با شغل درست و حسابی و ماشین خارجکی و خونه توی فلان منطقه بالای شهر ، به محل کار من مراجعه کرده بود، بعد از گفتگوی کاری، شماره هامون رو رد و بدل کردیم و ایشون رفتن و حدود یک ساعت بعدش با من تماس گرفتن و به من پیشنهاد آشنایی بیشتر و ... دادن، منم گفتم توی همین چهار کلمه مکالمه کاری ، بین من و شما چه اتفاقی افتاده، که فکر کردین میتونین به من همچین پیشنهادی بدین، بهش گفتم من اصلا تمایلی ندارم وارد یه رابطه عاطفی بشم، برگشت عین این کلمات رو بهم گفت : من قهرمان کشوری فلان رشته ام، ماشینم اینه ، ساکن فلان منطقه هستم و ... و چیزی کم ندارم، چه مشکلی دارم که به من فرصت نمیدین؟ گفتم مشکلتون این چیزهایی هست که دارید...
گفت یعنی چی؟ گفتم یعنی این داشته های مفتتون که به چشم من دوزار نمیارزه، سبب شد درون تون تهی بمونه، گفتش کی گفته درون من تهی هستش؟ گفتم تهی نبود که برای شناساندن خودتون به من به مدل ماشین و آدرس خونتون اشاره نمیکردی...
قطعا برای من قابل احترامه و ارزشمنده که انسانی تلاش کنه و دستاوردهای مالی و دنیایی داشته باشه، اما اصلا برام قابل پذیرش نیست که من این چیزا رو ملاک سنجش آدمها قرار بدم...
گفت من با یه نه شما بیخیال نمیشم، من براتون میجنگم، در کنار یه دختر قوی و زیبا و فلان مثل شما، باید مردی مثل من قرار بگیره ...
گفتم آقای محترم، من خودم میتونم برای خودم مرد انتخاب کنم، نیازی به کمک شما ندارم و خلاصه یه سری مکالمات دیگه... و نهایت اینکه رفت پی کارش ... و نه تنها برام نجنگید که خدا رو شکر کلا محو شد...🤣🤣🤣
راستش مردد بودم کارم درست بود یا نه، ولی وقتی با خواهرم صحبت کردم، گفت خیلی قدرتمندانه جواب دادی و خیلی هم درست تشخیص دادی که طرف طبل تو خالی بود...